. . .
شادی ها بر همه اعداد بخش پذیرند،
به شرط آنکه بخواهیم تقسیمشان کنیم
اما غم ها...
معمولا عدد اولند،
فقط بر یک بخشپذیرند
و آن یکی هم....خودمان هستیم.
. . .
مرا نه حاصلی ز عهد شباب آمد
نه خاطری ز رویت ز نای رباب آمد
رها کنم رباب و نای و خاطر رویت
که زین همه بر دلم نه جز عتاب آمد
گفت که دیوانه نه ای
لایق این خانه نه ای
رفتم و دیوانه شدم
سلسله بندنده شدم
رو که از این دست نه ای وز طرب آکنده شدم
گفت که سر مست نه ای
رفتم و سرمست شدم
. . .
آنقدر زمین خوردم،
که از قله ها دست کشیده،
در دامنه ها سر گردانم،
حال با بال های شکسته،
وامانده ام،
دریغ که هیچ پرنده ای نیز،
مرا پرواز نباموخت.
. . .
آنانکه بید مجنون را تنها گذاشتند،
و با آرامش از اراده و پیروزی سخن گفتند،
هرگز ندانستند،
بید چرا کمر خم کرد........
. . .
دیر گاهیست در دیار خاک،
دیوانه ای در به در،
دلش گرفت،
و گوشه ای نشست،
و عاقلان دچار هیچ خویش،
از کنار او گذشته اند،
ترسان از آنکه دچارش شوند،
و تهی هاشان برود از دست.